مزاري، رستاخيزِ جاودانِ عدالت است و ساليادش صحراي محشرِي كه ما را به دادگاه تاريخ فرا ميخواند؛ براي عدالتخواهانِ افغانستان، روزهاي پاياني سال، روزهاي تجديد ميثاق با خونِ مزاري است و مردم ما در سراسرِ جهان صدايِ عدالتخواهانة مزاري و شهداي مقاومتِ غرب كابل را فرياد ميكشند. به رغم برخي حاشيهها، فرصتطلبيها، سوء استفادهها و نگاههاي سياسيـابزاري كه در جهانِ انساني رايج و معمول و حتي اجتنابناپذير است، در اين امر نميتوان ترديد كرد كه اكنون مزاري به ”خواستِعمومي“ و تنها صدايي ”اعتراضي“، ”انتقادي“ و ”اشتراكيِ“ بدل شده كه با او ميتوان وضعيتِ غيرعادلانة موجود را نقد كرد، حتي كساني چون ”احمدضيا مسعود“ و ”يونسقانوني“ و ”عبدالرسولسياف“ و... كه ديروز دشمنانِ سرسخت و كينهتوز مزاري بودند اكنون نا گزيرند در پيشگاه تاريخ در برابر عظمت و پاكي مزاري اعتراف نموده و از او به عنوان يگانه ”شهيدِ راه عدالت“ ياد نمايند. امسال تقريبا در تمامي قارهه هاي زمين مردم ما سالياد شهيد مزاري را گرامي داشتند، از افغانستان و ايران و پاكستان تا اروپا و آمريكا و استراليا، هركسي به اندازة توان خويش تلاش كرد با پيشواي ”جنبشِ عدالتخواهيِ افغانستان“ تجديد عهد نموده و ”آرا“ و افكار و آرمانِ عدالتخواهانة مزاري را بسط و گسترش دهند. براساسِ گزارشِ تصويريِ كه ”رضا كاتب“ از مراسم كابل تهيه كرده است، نوجوانان براي پاسداشتِ عدالت ”سرود “ خواندند. همچنين طبق اين گزارش يكي از معلولينِ دوران مقاومتِ غرب كابل پس از سيزدهسال رنج جسمي و روحي، احساسش را نسبت به مزاري اين گونه بيان ميكند: «پاهايم را در جنگهاي غرب كابل از دست دادم. اما اگر دو پاي ديگر هم ميداشتم، باز هم آنها را به ”بابهمزاري“ تقديم ميكردم»، اگر در اين احساس تامل نماييم كه نه بيانِ سياسي، بلكه يك احساس صادقانه است، به روشني در مييابيم كه ”عشقِ“ مردم نسبت به مزاري بسيار عميقتر از آن است كه در تخيل ما بگنجد؛ مزاري، تلاقي ”عشق و عدالت“ است. در وضعيتِ كنوني كه ديوار اخلاق كاملا ويران شده است، هنوز عشقِ مزاري ميتواند مبناي “آرمان عدالتخواهانه“ قرار گيرد كه ”آرزوهاياخلاقي“ و ”انساني“ ما را جهت بخشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر